ویژگی شخصیتی افراد فریبکار؛ چگونه در دام نیفتیم؟
تاریخ انتشار: ۴ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۸۱۱۴۲۷
بیاعتمادی، پیامدهای عاطفی زیادی بهدنبال دارد و باعث میشود فرد نتواند بهسادگی به دیگران اعتماد کند، خودش را مقصر و سادهلوح بداند و مدام از خود سؤال کند که چرا در ارتباطاتش دچار اشتباه میشود.
بهگفته کلی کمپبل، دکتری روانشناسی در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا دلایل بیشماری وجود دارد که افراد همدیگر را فریب میدهند، اما او به این نکته اشاره میکند که لزوما نباید فقط افراد فریبدهنده را مقصر دانست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این روزها افراد زیادی در زمینه سلامت در شبکههای مجازی فعالیت میکنند و باید مهارتمان را بالا ببریم تا اصل را از فرع تشخیص دهیم و در دام پزشکنماها نیفتیم. درباره اینکه چرا و چگونه جذب حرفهای فریبنده میشویم و تحتتأثیر تبلیغات دروغین قرار میگیریم با دکتر مهدی اسکندری، رواندرمانگر خانه روانشناسی تجربه گفتگو کردهایم.
عوامل موثر در تصمیمگیریهای افراد
مهدی اسکندری با بیان اینکه ما همواره در طول زندگی در موقعیتهای مختلفی مثل انتخاب نوع پوشش، خوردن یا نخوردن یک نوع غذا در دوران کودکی، انتخاب شریک زندگی، خرید خودرو قرار میگیریم و موقعیت و شرایط تصمیمگیری را تجربه میکنیم، میگوید: در درست یا غلط بودن این انتخابها (چه انتخابهایی که خودمان انجام میدهیم و چه آندسته از انتخابهایی که دیگران ما را در موقعیت آن قرار میدهند و باعث فریب خوردن ما میشوند) عواملی مانند نیاز، کمهوشی، بیاطلاعی، دروغگویی، اضطراب، طرد شدگی و ایدهآل سازی فرد پیشنهاددهنده، نقش ویژهای دارند.
این روان درمانگر در ادامه با اشاره به موضوع فریب دادن و فریب خوردن میافزاید: در فریب دادن و فریب خوردن متغیرهایی وجود دارد که تعدیلکننده یا تشدید کننده محسوب میشوند. این متغیرها را میتوان از منظر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد.
نقش تعیین کننده شخصیت
«از منظر روانشناختی، شخصیت افراد نقش تعیینکنندهای در قرار گرفتن آنان در موقعیتهای فریب ایفا میکند. قرار گرفتن در این موقعیت میتواند به صورت اتفاقی باشد و افراد به طور تصادفی با آن مواجه شوند، اما در صورتی که موقعیت فریب به کرات ایجاد و تبدیل به رفتاری عادتگونه برای فرد فریبکار یا فردی که فریب خورده شود، موضوع اختلال شخصیت مطرح میشود. یعنی باید شخصیت این دسته افراد مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد.» این را اسکندری میگوید و اضافه میکند: اگر بخواهیم از نقطه نظر روانشناسی به این موضوع بپردازیم، قرار گرفتن در موقعیت فریب چه برای شخص فریبکار و چه برای فردی که فریب میخورد؛ نشانه وجود شخصیت ضعیف و شکننده در این افراد است که باید علت آنها را در کودکی و چگونگی رابطه آنها با والد جستوجو کرد. ناگفته نماند که همه ما در طول زندگی با چنین موقعیتهایی روبهرو شدهایم و کمتر کسی میتواند ادعا کند هیچگاه این موقعیتها را تجربه نکرده است.
شخصیت افراد فریبدهنده و اغواگر
اسکندری با اشاره به شخصیت افراد فریبکار توضیح میدهد: اگر بخواهیم یک موقعیت فریبزا را مانند تبلیغات فروش داروهای تقویتی یا فروش اجناس تقلبی بررسی کنیم، متوجه خواهیم شد که فرد فریبکار بر اساس نیاز جامعه هدف خود، وارد گفتمان و تبلیغ میشود و با گفتن دروغ و خلاف واقعیت، حتی با آگاهی از این موضوع که احتمال آسیب دیدن جدی طرف مقابل وجود دارد، تمام تلاش خود را میکند تا جنس عرضه شده خود را به متقاضی بفروشد و از این معامله نفعی ببرد. در واقع نفع مالی او در ازای آسیب و زیان رساندن به دیگران است.
وی ادامه میدهد: تحقیقات روانشناسی نشان میدهد افراد فریب دهنده و اغواگر اغلب شخصیت ضداجتماعی دارند و اتفاقات تلخی را از دوران کودکی تجربه کردهاند. این اتفاقات و تجارب تلخ باعث شده تا برای رسیدن به هدف خود از هر روشی استفاده کنند. شواهد نیز نشان میدهند در این مسیر، این افراد معمولاً احساس گناه واقعی را از فریب دادن دیگران تجربه نمیکنند.
این رواندرمانگر با بیان اینکه کودکی چنین اشخاصی اغلب با سرخوردگی و محرومیت سپری شده میگوید: در بسیاری از موارد هم پدر و مادر از روی ناآگاهی موجب آزار کودک شدهاند. به این ترتیب حس ناامنی که این افراد در کودکی تجربه کردهاند باعث شده تا رسیدن به آرامش و امنیت مالی و امنیت روانی حاصل از مالاندوزی؛ تنها هدف آنان برای جبران عقدههای زمان کودکیشان باشد.
اسکندری در ادامه میافزاید: نیازهای روانی و عاطفی این افراد در دوران کودکی ارضا نشده و همچنین رویارویی آنها با تجربه تلخ فریب و عدم همراهی روانی و عاطفی والدین از آنان افرادی با شخصیت ضد اجتماعی و خود شیفته (نارسیستیک) ساخته است.
شخصیت افرادی که به سادگی فریب میخورند
به گفته این روانشناس، افراد سادهانگار و کسانی که به سادگی فریب میخوردند هم به نوعی دچار آسیب شخصیتی و روانی هستند. بررسیها نشان میدهند معمولاً در کودکی یا به خواستهها و نیازهای این افراد خیلی زود پاسخ داده میشده یا نقطه مقابل آن، هیچ توجهی به خواستههایشان نمیشده است. همین موضوع باعث شده هنگام نیاز، قدرت تصمیمگیری چنین افرادی ضعیف شود و در زمان تصمیمگیری به جای توجه به انتخاب درست و مفید، بیشترین ملاک انتخاب آنها فقط پاسخ به نیازها و برآورده شدن خواستههایشان باشد؛ بنابراین به راحتی میتوانند فریب بخورند. مثلاً کسی که در کودکی والدین توجهی به آنچه لازم داشته نمیکردهاند؛ ممکن است در بزرگسالی هنگام خرید، توجه زیادی به کیفیت محصولات یا کالاها نکند و فقط درصدد تهیه آنها برآید تا به نوعی کمبودهای خود را در گذشته جبران کند. ضمن آنکه میتوانیم شاهد چنین الگویی هنگام تصمیمگیریهای مهم زندگی و وارد شدن در روابط عاطفی و اجتماعی این اشخاص نیز باشیم.
اصطلاح اعتماد معرفتی
پروفسور پیتر فوناگی، روانکاو و روانشناس بالینی انگلیسی در توضیح فرایند فریب و اعتماد، اصطلاح اعتماد معرفتی را در مطرح میکند که از به رسمیت شناختن عواطف کودک، توجه، بیاعتنایی نکردن به او و خواستههایش به وجود میآید.
او به ایجاد یک فضای امن بین مادر و کودک اشاره میکند و با بیان اینکه نداشتن موارد ذکر شده باعث میشوند فضای درونی ناایمنی در کودک شکل بگیرد میگوید: این کودکان در بزرگسالی به دنبال تجربه فضاهای امن و دوستانه در محیطهای مختلف، نمیتوانند انتخاب درستی داشته باشند، چون خیلی زود به افراد و حرفها و گفتههایشان اعتماد میکنند. همچنین هنگام خرید نیز خیلی زود فریب حرفهای دروغین و تبلیغات خوش آب و رنگ دیگران را میخورند و به این ترتیب، افراد خود را در معرض فریب قرار میدهند و آسیبپذیری متأثر از مشکلات کودکی در بزرگسالی معنا پیدا میکند.
طبق نظریه این روانکاو، افراد فریب دهنده نیز بر اثر تجربههای آزاردهنده کودکی و قرار گرفتن در فضای ارتباطی ناایمن با والدین خود، بیاعتمادی را تجربه کردهاند و این بی اعتمادی باعث ایجاد پنهان کاری و دروغ در آنان شده است؛ بنابراین در چنین موقعیتهایی است که افراد گرایش پیدا میکنند از این فضاهای ناامن روانی فرار کنند و با فریب دیگران خود را ایمن تصور کنند.
چگونه در دام افراد اغواگر نیفتیم و فریب آنها را نخوریم؟
اسکندری در مورد راهکارهای موثر برای فریب نخوردن میگوید: اگر بخواهیم بدانیم چگونه میتوان جلوی این گونه فرایندهای فریب دادن و فریب خوردن را بگیریم باید به صورت ریشهای این موضوع را در دوران کودکی و رابطه والد - فرزندی افراد اغواگر و اغوا شونده دنبال کنیم.
وی ادامه میدهد: همچنین با دادن آموزشهای صحیح به والدین و خانوادهها به ایجاد امنیت روانی در کودکان بپردازیم. البته در کنار آن هم میتوان با بررسی و تغییر متغیرهای تعدیلکننده مانند عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ارائه اطلاعات زیاد از موقعیتهای فریبزا و بررسی عواملی خارجی که موجب عدم انجام تعهد یا تأخیر در انجام آنها میشوند پرداخت.
این رواندرمانگر اضافه میکند: گاهی نوعی جبر و زور خارجی مانع انجام و ایفای تعهد افراد میشود. برحسب رویه معمول در عرف و عقل و وجدان نمیتوان متعهد را مجبور به انجام تعهد خود کرد. اما با آموزشهای اجتماعی لازم میتوان زمینه موقعیتهای اغواگر را مهار و تا حد امکان آنها را تعدیل کرد. مثلاً با نظارت بر آگهیهای دروغین در زمینههای مختلف میتوان ضرر کمتری را متوجه افرادی کرد که به آسانی در دام چنین تبلیغاتی میافتند و در حد امکان فرصت فریب دادن را افراد فریبدهنده سلب کرد.
منبع: راه دانا
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: شخصیت تعاملات اجتماعی روان درمان گر روان درمانگر دوران کودکی شخصیت افراد تصمیم گیری قرار گرفتن فریب خوردن موقعیت ها خواسته ها فریب دادن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۸۱۱۴۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۷ نکته مهم برای آرام کردن کودکی که عصبانی و پرخاشگر است
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از bright side، که کودکان در این سن توانایی ابراز ناراحتی خود را با کلمات ندارند و این به عهده والدین آنها است که به این موضوع رسیدگی کنند تا کودک احساس امنیت و آرامش کند.
در این مطلب چند نکته پیشنهاد میدهیم که ممکن است برای مواقعی که کودکتان عصبانی میشود، به کارتان بیاید.
۱. اجازه دهید احساسات خود را ابراز کنند.
تلاش برای پایان دادن به عصبانیت سریعتر با روش های بی فایده، مانند فریاد زدن بر سر کودک، موثر نیست. بهتر است بنشینید و اجازه دهید کودک فریاد بزند و گریه کند و اجازه دهید همه چیز به خودی خود آرام شود. هنگامی که کودک عصبانیت خود را ابراز کرد، احساس بسیار بهتری خواهد داشت و کلمات شما معنای بیشتری خواهند داشت. شما همچنین می توانید احساس آرامش کنید و بتوانید با کودک خود در مورد احساسات او و چیزهایی که او را آزار می دهد، بحث سازنده تری داشته باشید.
۲. اگر پرخاشگری کردند آنها را از موقعیت دور کنید.
فریاد زدن، گریه کردن و کوبیدن پاهایشان به زمین بسیار متفاوت از پرخاشگری است، آنها ممکن است شروع به ضربه زدن، گاز گرفتن یا پرتاب کردن اشیا کنند. برای این نوع رفتار، می توانید فوراً کودک را از موقعیت خارج کنید و اگر در جمع هستید او را به مکانی ساکت ببرید. اگر در خانه هستید، می توانید به فرزندتان نزدیک شوید و با لحنی محکم اما نه عصبانی به او توضیح دهید که پرخاشگری بد نیست. آنها میتوانند هر چقدر که میخواهند از شما عصبانی باشند، اما رفتار فیزیکی کاملا غیرقابل قبول است.
۳. توجه آنها را به چیز دیگری جلب کنید.
کودکان معمولاً دامنه توجه بسیار کوتاهی دارند، به این معنی که آنچه اکنون آنها را آزار می دهد می تواند در چند ثانیه فراموش شود. بنابراین، اگر آنها صحنه ای را در یک فروشگاه ایجاد می کنند زیرا می خواهند شما چیزی برای آنها بخرید، می توانید با چیز دیگری حواس آنها را پرت کنید. میتوانید یک شی یا اسباببازی را به آنها بدهید که میدانید دوست دارند، یا میتوانید چیزی را در مغازه به آنها نشان دهید که ممکن است مورد علاقه باشد. بهتر است فرزندتان را با سایر کودکانی که در آن زمان ساکت هستند مقایسه نکنید.
۴. از آنها بخواهید در فضایی آرام بنشینند.
این روشی است که بسیاری از معلمان پیش دبستانی از آن پیروی می کنند، جایی که آنها یک نقطه "آرامش" دارند. این می تواند یک گوشه گرم و زیبا از خانه شما با کوسن های نرم روی زمین، کتاب ها، اسباب بازی ها و سایر وسایل سرگرم کننده در اطراف باشد. وقتی کودک شما ناراحت یا عصبانی است، می توانید او را تشویق کنید که در آن گوشه بنشیند و با یک فعالیت حواس خود را پرت کند. مثلاً اگر به نقاشی علاقه دارند، می توانید یک دفترچه با چند مدادرنگی در آن فضا نگه دارید تا سریعتر آرام شوند.
۵. جایگزینی برای آرام کردن آنها پیشنهاد دهید.
کودکان اغلب می خواهند کارهایی را انجام دهند که بزرگسالان می دانند خطرناک است، اما بچه ها آن را درک نمی کنند. آنها احساس می کنند که شما آنها را از دستیابی به چیزی که واقعا می خواهند منع می کنید. بنابراین، به جای فریاد زدن بر سر آنها که کاری انجام ندهند، میتوانید جایگزین مشابهی را به آنها پیشنهاد دهید که هدف جدیدی برای آنها خواهد بود. این می تواند نسخه ایمن تر از کاری باشد که آنها می خواهند انجام دهند و شما می توانید این فعالیت جدید را برنامه ریزی کنید.
۶. از قبل به آنها هشدار دهید.
یکی از چیزهایی که بچهها از آن لذت نمیبرند این است که شما به طور ناگهانی به زمان بازی آنها پایان میدهید، در حالی که آنها نمیدانستند زمان رفتن فرا رسیده است. شما نمی توانید به آنها بگویید که ۱۰ دقیقه دیگر بازی تمام است، زیرا آنها در این سن درکی از زمان ندارند. کاری که می توانید در عوض انجام دهید این است که به آنها بگویید که می توانند ۲ راند دیگر از بازی خود را انجام دهند و سپس آنجا را ترک خواهید کرد. این چیزی است که آنها می توانند درک کنند و هر چقدر هم که بخواهند برای مدت طولانی تری بمانند، احتمالاً به آن احترام خواهند گذاشت.
۷. حرفهای آنها را به خودتان نگیرید.
یکی از رایج ترین جملاتی که بچه ها هنگام ناراحتی از بزرگترها می گویند این است: «از تو متنفرم!» و در حالی که توهین و سرزنش کردن آنها بسیار آسان است، این راه به وضوح اشتباه است. آنها واقعاً منظورشان چیزی نیست که می گویند، اما این فقط راه آنها برای ابراز ناامیدی و نشان دادن احساساتشان است. بهتر است آن را نادیده بگیرید و به برنامه خود پایبند باشید، بدون اینکه اجازه دهید رفتار بد آنها شما را ناراحت کند.